هنوز هم می توان شهید شد

۳ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «امام زمان» ثبت شده است

خاطره از پیگیری های شهیده نجمه هارونی برای رشد معنوی

خاطره به نقل از یکی از هم اتاقی های خوابگاه شهیده نجمه هارونی است:

بسم الله الرحمن الرحیم
نجمه خانم همیشه در کلاس های معرفتی مثل کلاس های دکتر غلامی (سیر شهید مطهری) و کلاس های تدبر در قرآن فعال بودند. انگار آموزش مطالب و معرفت افزایی برای ایشان یک امر جدی باشد. دنبال جواب سوال هایشان می رفتند. حتی پس از کلاس هم ارتباطشان با اساتید قطع نمی شد و همچنان برای رفع ابهات و پیدا کردن پاسخ سوالات پیگیر می شدند.
یک تابستان در طرح ولایت ۴۰ روزه شرکت کردند. گویا با یک استاد گرانقدر (که احتمالا چشمانشان بیشتر از عالم مادیات را می دید) آشنا شده بودند که بعد ها از فضائلشان برای ما هم اتاقی ها تعریف می کردند و اگر سوالی پیش می آمد که فکرشان را خیلی درگیر کرده بود حتما مراجعه می کردند یا گاهی فقط از ایشان می خواستند به نجمه خانم مواردی را که لازم می دانند موعظه یا توصیه کنند...
یادم است یکی از توصیه هارا که نجمه خانم برای ماهم تعریف کردند:
نجمه خانم توصیه را در قالب چنین توضیحاتی به ما منتقل کردند که به امام زمانمان در هر شرایطی بیشتر توجه کنیم. امام زمان (عج) کنار ما هستند و از کنار ماهم عبور می کنند. وقتی وارد یک مکان شلوغی می شویم تصور کنیم که امام شاید در همین بین باشند و در حال تماشای ما...
هر صبح که بیدار می شویم خوب است یک سلامی خدمت امام زمانمان عرض کنیم...
همان لحظه که ما به اماممان توجه می کنیم، ایشان خوشحال می شوند انگار (درست توضیحات را به خاطر ندارم. شاید جملات اصلا مشابه توصیه ایشان نباشند و فقط برداشت های خودم از بحث نجمه خانم در آن روز را بیان کردم)
از آن روز به بعد بارها و بارها پیش می آمد که وقتی باهم در خیابانی قدم می زدیم یا خصوصا به اماکن شلوغ و پرجمعیت می رفتیم؛ بهم می گفتیم به نظرت امام زمانمان کجا ایستاده است؟!
 لباس یک روحانی سید را به تن دارد یا یک لباس معمولی؟! قابل دیدن هستند؟! دور یا نزدیک؟! در حال انجام چه کاری هستند؟!خوشحال هستند از دیدن این صحنه؟!
و...
همین صحبت ها مارا بیشتر به خود و اعمالمان متوجه می کرد...و همتمان را بیشتر برای حرکت و رسیدن به امام زمانمان...
وقتی مدت طولانی باهم بودیم به ندرت یا شاید اصلا مواقعی پیش می آمد که درباره موضوعی بحثی نمی کردیم ...
همیشه یک موضوعی مطرح می شد و شاید ساعت ها انتقال اطلاعات...
به بنده می گفتند نگران نباش که نمی توانی فلان کلاس را شرکت کنی؛ خودم همه مطالب را یادت می دهم. بعد از کلاس برایت تعریف میکنم.
بعد از کلاس هایشان، گاهی ناهار یا شاممان بیشتر از یک ساعت طول می کشید.
گاهی یکی از بچه ها نقش مخاطبی پر از شبهه را می گرفت و ایشان به همراه دوستشان با توجه به مطالب کتاب های شهید مطهری یا کلاس دکتر غلامی، برای ایشان رفع شبهه می کردند.
گاهی کنار سفره قرآن باز می کردیم و دانه دانه آیات را نگاه می کردند و توضیحات کلاس تدبر را منتقل می کردند.
سفره هایمان همیشه پر خیر بود و پرشور و گررررررم...
#کدامیک_امام_زمان_است #اماممان_کجا_ایستاده_است #غفلت_ممنوع #السلام_علیک_یا_صاحب_الزمان_(عج) #شلوغی_شهر_و_امام_گردی_ما

۱۶ تیر ۹۹ ، ۰۸:۲۳ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

از شهیده مطهره هاشمی پرسیدم شب قدر چه دعایی می کنی؟

خاطره به نقل از خانم محدثه علیرضایی:

شب قدر امسال رفته بودیم مصلی

بین صحبتمون ازش پرسیدم، مطهره یه سوال میپرسم جان من راستشو بگو...
اولین و بزرگترین دعایی که امشب داری چیه؟
باحالت بهت زده وچشای گرد شده بهم نگاه کرد و گفت محدثه واقعا چه سوالیه میپرسی آخه
معلومه که اولین دعای هممون باید ظهور آقا باشه
گفتم آره درسته ولی آخه....
دعاهای خودت چی میشه پس!؟

گفت با امام زمان عهد بستم من همیشه برا ظهور ایشون دعا کنم. ایشونم خودشون برای من دعا کنن.... مطمئنن دعای امامم خیلی راه گشاتره.

با قاطعیت بهم گفت محدثه آقا رو یادت نره هااااا.... اولین دعات باید برا ایشون باشه


خیلی شرمنده شدم اون شب. خییییییلی
دیدم من چه قدررر از امامم دور شدم😢

۰۷ آبان ۹۸ ، ۰۱:۱۱ ۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰

یکی از توصیه های حاج آقای فقیهی بزرگ (حاج احمد فقیهی) به شهیده نجمه هارونی

این پست اینستاگرامی نجمه بوده:

بسم الله الرحمن الرحیم...
یکی از نصیحت هایی که حاج آقای #فقیهی_بزرگ (حاج احمد فقیهی) برای حقیر داشتند‌‌‌.‌... خدایا به ما عزم و همت والا بده..... نامه محرمانه بود ولی گذاشتم این قسمتش رو ، شمام استفاده کنید ...
مشروط بر اینکه :
هرکی بالا رفت ، مدیونه اگه دست جا مونده هارو نگیره...
یا علی

۰۱ آبان ۹۸ ، ۱۷:۵۶ ۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰