هنوز هم می توان شهید شد

۲ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «خنده» ثبت شده است

پست اینستاگرامی خانم رعنایی به مناسبت سالگرد اسمانی شدن دوستان شهیدمان

یکسال گذشت 😭
یکسالی که از اولین روز هممون مطمئن بودیم آسون نمیگذره


یکسالی که هر بار جلوی آینه وایمیستادم یاد نجمه میفتادم
یاد آینه هایی که به عنوان هدیه روز عفاف و حجاب آماده کردیم
نجمه میگفت خیلی از دخترا آینه میذارن تو کیفشون برای آرایش کردن بیرون از خونه 
یاد نوشته برچسب هایی میفتم که زدیم تا اگه دختر خانم آینه رو باز کرد و خواست آرایش کنه حداقل چند لحظه ای تامل کنه روی کارش.😔
یکسالی که هر بار چشمم به قفسه کتابام افتاد 
یاد مطهره افتادم
یاد کتاباییکه میخوند و به ما هم توصیه میکرد
یاد پر بودن و تشخیصای درستش😥
هر بار که خواستم از ته دل بخندم
یاد حدیثه افتادم
یاد خنده های قشنگ از ته دلش☹
هر بار مادر و بچه ای و عشق بینشون رو دیدم یاد مینا افتادم و نگاه عاشقانه و از اعماق وجودش به علیرضا کوچولو😟
دوستامون رفتن
و ما موندیم
اونا عاقبت به خیر شدن
برای هم دعا کنیم تا ما هم لیاقت پیدا کنیم و عاقبت به خیر بشیم🤲
روحشون شاد.
ممنون میشم اگر براتون مقدور بود فاتحه ای برای دوستامون قرائت کنید🤲

۲۱ مهر ۹۹ ، ۲۰:۳۸ ۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰

خاطره از کلاس درس با استاد نامحرم و رعایت حدود الهی توسط شهیده مطهره هاشمی فر

خاطره از زبان خانم محدثه علیرضایی:

منو و مطهره و چند تا از بچه های خواجه نصیر باهم یه کلاس میرفتیم که استادش نامحرم بود و عادت داشتیم  کنارهم بشینیم.
مطهره خیلی مایل نبود جلو بشینیم. آخرین‌بار اصرار کردیم بریم جلو.
استاد امدن و کلاس شروع شد
منو یکی از بچه ها کمی پچ پچ میکردیم و یکی دوبار بین صحبتای استاد تیکه پروندیم. 
 البته قصد سویی نداشتیم اصلا!

بعد کلاس مطهره گفت :محدثه بیا کارت دارم
اولا اینکه من میدونم تو چقدر به کلاس و استاد ارادت داری، پس حواست باشه که شان کلاسو پایین نیاری
دوم اینکه ما هررر چقدرم که استاد و قبول داشته باشیم و... باید حواسمون باشه که  ایشون نامحرمن و  شوخی وخنده و... رو بزاریم کنار تو کلاس

اون روز واقعا شرمنده شدم و دیدم کاملا درست میگه

۰۶ تیر ۹۹ ، ۰۵:۵۴ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰