هنوز هم می توان شهید شد

۲ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «کار» ثبت شده است

خاطره خانم یلدا بیات از شهید احسان نوبخت

خداوند این زوج شهید (اقا احسان و‌نجمه خانم) رو رحمت کنه بنده چندین بار بیشتر اقا احسان رو ندیدم

من همکار سابق پدر ایشون بودم هر از گاهی اقا احسان هم شرکت تشریف می اوردند.

نمیدونم پدر اقا احسان، مهندس نوبخت، چطور این داغ رو تحمل میکنن همیشه یادمه هر وقت اقا احسان می اومد شرکت، پدرشون با لفظ داداش ایشونو خطاب میکردند. میگفتن: احسان فقط پسرم نیست، رفیق و داداش منه (اخه پدرشون تک فرزند پسر بودن و علاقه شدیدی به ایشون داشتن) بارها با پدرشون در مورد اقا احسان صحبت کردیم واینکه این پسر حتی موسیقی که از تلویزیون هم پخش میشد رو گوش نمیداد.

من تعجب میکردم یه پسر امروز چقدر میتونه پاک و معصوم باشه.

اقا احسان واقعا پاک سر به زیر و مومن بود.

خانواده اقای نوبخت یه خانواده کاملا مذهبی و عاشق رهبری هستن، مخصوصا پدرشون.

امیدوارم خدا به خانواده هر دو عزیز از دست رفته صبر بده .

۰۵ آبان ۹۸ ، ۱۸:۲۵ ۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰

خاطره اقای سجاد لطیف دماوندی از شهید احسان نوبخت

سلام و عرض ادب. من با احسان کم کلاس مشترک داشتم و بیشتر فرصت می شد او را در نمازخانه ببینم. برخلاف من که آدم پرحرفی هستم احسان کم حرف بود و باید خودم سر صحبت را با او باز میکردم. اواخر یادم هست که زودتر از دانشگاه میرفت و کمتر توی دانشگاه وقتش را تلف می کرد و اصلا پختگی رفتارش مشهود بود آخرین بار که باهم صحبت کردیم بحثمان رسید به ازدواج و پیدا کردن کار و اینکه اوضاع مهندسی خوب نیست و نصیحتم کرد که برنامه نویسی یاد بگیرم ولی بی معرفت حتی به روی خودش هم نیاورد که متاهل شده :) . الحق که در اوج پرکشید. روحشان شاد.

۰۳ آبان ۹۸ ، ۱۷:۳۴ ۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰