هنوز هم می توان شهید شد

۴ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «کمک به دیگران» ثبت شده است

خاطره خانم سارا از شهیده نجمه هارونی

یه اخلاق خوبی که نجمه جون داشت این بود که تو کارهای خیر همیشه پیش قدم بود.
مثلا من جریان در قوطی پلاستیکی ها که جمع میکردن و باهاش ویلچر هدیه می‌دادند و از اون شنیدم. حتی توی سلف هر جا در قوطی میدید فوری جمع میکرد که بتونه به یه ناتوان کمک کنه.

یا مثلاً اصلا غذا رو حروم نمی‌کرد. می‌گفت نعمت خداست. حتی نمی‌خواست خودش بخوره با خودش می‌برد به حیوون ها بده.

۰۳ دی ۹۸ ، ۲۲:۳۴ ۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰

خاطره کمک های درسی شهیده مینا کرامتی به دوستانش

سر امتحان فیزیک ۱ کارشناسی، من خیلی استرس داشتم و نخونده بودم، بعد مینا گفت بیا خوابگاه
شب امتحان رفتم خوابگاه و کمکم کرد یک سری مباحث رو یاد گرفتم

۲۷ آذر ۹۸ ، ۱۷:۴۵ ۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰

خاطره اقای محمدجواد زلاقی از شهید احسان نوبخت

من سال اول کارشناسی یعنی مهر 94 تا خرداد 95 با احسان هم اتاقی بودم

چون ورودی 93 بود، همیشه راهنمایی میکرد منو.

خاطره ای یادم نمیاد، اما ارادت زیادی به اهل بیت و امام حسین داشت.

یادمه روز اول که خوابگاه اومده بود که البته از اواسط مهر بود، با پدر اومده بود و خوش بشی با ایشون داشتیم. پدرشون از دوران دانشجویی و خوابگاه خودشون در دانشگاه اصفهان برامون صحبت کردن و چند نکته بهمون گفتن. آقای خیلی خوبی بودن و پسرشون مثل خودشون بود وقتی کم کم شناخت پیدا کردم بهشون.

فقط همینو میتونم بگم که خیلی پسر خوب و سر به زیر و خوش اخلاقی بود احسان.

چند روز قبل شهادتش هم یادمه لایو گذاشته بود اینستاگرام و من اونجا دیده بودمش. چهره اش مثل همیشه آروم و خندان بود.

https://instagram.com/ehsan.nobakht

۰۵ آبان ۹۸ ، ۱۷:۰۸ ۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰

خاطره یکی از اقوام شهیده حدیثه ملکی

من تمام زندگی و خاطراتم با حدیثه بود

اون به من خیلی تو درس ریاضی کمکم میکرد

منم امسال سال آخرم بود میگفت که خودم بهت برنامه درسی میدم تا دانشگاه قبول بشی

گفت که هر هفته بهت زنگ میزنم میپرسم چی کارا کردی

اما فقط یه هفته زنگ زد و بعدشم که این اتفاق افتاد

اون میگفت که خدا کسی رو که خیلی دوست داره زود میبره پیش خودش تا سمت گناه نره

۰۲ آبان ۹۸ ، ۲۲:۵۳ ۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰