آخرین دیدار نجمه جان در امامزاده سید محمد... نجمه جان خیلی وقت برای کارهای دانشگاه می گذاشت و این برای من زیاد خوشایند نبود... همیشه به نجمه می گفتم برای کارهای حاشیه ای در دانشگاه وقت نذار و بیشتر به درسهایت اهمیت بده، اما گویا نجمه ترجیح میداد که بیشتر وقتش را صرف فعالیت در بسیج دانشجویی دانشگاه خواجه نصیر، صرف تدارکات سفر های زیارتی، دعاها و مراسم مذهبی کند و همیشه برای آمدن به خانه ما وقت کم داشت! بعضی هفته ها، عصر جمعه به منزل ما می آمد و صبح شنبه وقتی به محل کار می رفتم با من به دانشگاه برمی گشت ...
برای اصفهان رفتن هم وقت کمی داشت...
اما امسال تابستان که گفت میخواد به اصفهان برود، بهش گفتم خوش بحالت می ری پیش بابا و مامان، گفت دعا کن بتونم استفاده کنم...
امسال محرم نجمه جان اصفهان بود و همراه پدر و مادر به امامزاده سید محمد رفت
نجمه به بابا و مامان گفته بود "هر وقت دلتون گرفت بیاید سید محمد"!! و این عکس هم خودش گرفت که بابا و مامان و احسان و زیارتگاه امامزاده سید محمد در کادر دیده می شود...

آخر کار هم همین شد و آنجا شد محل تسکین درد پدر و مادرم! و بعد از اتفاقات مختلف که بزودی تعریف میکنم، نجمه جان در گلزار شهدای امامزاده سید محمد آرام گرفت.
روحش شاد.