هنوز هم می توان شهید شد

۳۱ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «شهادت» ثبت شده است

خاطره خانم الهه حسینی از شهیده نجمه هارونی تو روزهای بارونی

یادمه هرموقع با نجمه بودم اگه بارون میومد من شروع میکردم به تند رفتن نجمه هم همیشه میگفت نعمت خداست تند رفتن نداره که منم همیشه واسه اینکخ سربه سرش بذار میگفتم منم تند میرم که نعمت خدا له نشه دیگه 😭

۰۳ آبان ۹۸ ، ۰۸:۰۲ ۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰

خاطره یکی از اقوام شهیده حدیثه ملکی

من تمام زندگی و خاطراتم با حدیثه بود

اون به من خیلی تو درس ریاضی کمکم میکرد

منم امسال سال آخرم بود میگفت که خودم بهت برنامه درسی میدم تا دانشگاه قبول بشی

گفت که هر هفته بهت زنگ میزنم میپرسم چی کارا کردی

اما فقط یه هفته زنگ زد و بعدشم که این اتفاق افتاد

اون میگفت که خدا کسی رو که خیلی دوست داره زود میبره پیش خودش تا سمت گناه نره

۰۲ آبان ۹۸ ، ۲۲:۵۳ ۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰

خاطره یکی از آشنایان شهیده مینا کرامتی راد

سلام من همسایه خونه پدری مینا هستم جز خوبی ازش چیزی ندیدیم

از بچگی آروم خانم با ادب ومحجبه بود نماز شبش قطع نمیشد

با اینکه همسایه بودیم هرگز صدای بلندی از این خونه نشنیدیم

محل ما همه عزادار این دخترن پیر وجوون نداره

۰۲ آبان ۹۸ ، ۲۱:۳۰ ۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰

خاطره خانم رویا کرامت نژاد از دوستان دانشگاهی شهیده مینا کرامتی راد

آرامش. وقار. متانت. کم گو. گزیده گو
هیچ وقت خودشو برتر از کسی نمیدید! مثلا من اون موقعا چادری نبودم ولی تا وقتی با مینا بودم هیچ نگاه از بالا به پایینی نداشت.(درصورتی که میشد دید کسانی که از بالا به پایین نگاه میکنن شاید خودمم الان اینطوری باشم ولی مینا خیلی خوب این چیزا رو با خودش حل کرده بود) و در باطن هم معلوم بود یعنی حداقل حس میکردی هیچ خود برتر بینی نداره


یه بار تو اتاقمون نشسته بود. با زهرا خدابنده بودیم و داشتیم درباره مادرشوهر و عروس و وظیفه مرد مابین عروس و مادر؛ حرف میزدیم... مینا گفت: "بچه ها هیییییچ وقت از شوهرتون نپرسید که منو بیشتر دوس داری یا مادرتو؟ چون تو قلب؛ دو نفر به یک اندازه جا نمیشن! یا مادرشو بیشتر دوست داره یا زنش رو! و اگر ما کلیک کنیم روی این موضوع خوب نیس اگر مارو بیشتر دوس داشته باشه بازگو کردنش ناراحتش میکنه و اگر مادرشو بیشتر دوس داشته باشه بازگو کردنش مارو ناراحت میکنه‌. لذا هیییییچ وقت کلیک نکنید که همسرتون کی رو بیشتر دوس داره!! "

۰۲ آبان ۹۸ ، ۱۹:۳۸ ۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰

خاطره خانم زینب کرمی از دوستان مدرسه قرآنی شهیده نجمه هارونی

نجمه دختر پاک و اهل علم و فعالی بود

من پارسال توی کلاس تدبر در قرآن مدرسه قرآن و عترت با نجمه جان آشنا شدم ترم دوم دوره های تدبر 
خب نجمه چون خیلی گزاره های جالبی در مورد آیات به ذهنش می‌رسید خیلی زود نظر همه ی کلاس رو به خودش جلب کرد و خیلی به چشم اومد 
و اینکه در طول ترم اینو ازش شنیدم که می‌گفت «من (نجمه) از ائمه همیشه علم خواستم ولی اندازه خودم, در حالی که ما هرچی بخوایم بهمون میدن و من تصمیم گرفتم که از ائمه بخوام ظرف وجود منو برای کسب علم بیشتر بزرگ و بزرگ تر کنن»

من به عنوان دوستش فکر میکنم ظرف وجود نجمه آنقدر بزرگ شده بود که تحت تعلیم حضرت علی علیه‌السلام قرار بگیره
چون شیعیان بعد از مرگ تحت تعلیم ایشون قرار میگیرن و انشاالله نجمه جان هم مستثنی نیستند

نجمه درس سوره فیل رو داوطلبانه ارائه دادن خب خیلی خوب و مسلط این کارو انجام داد و میشد لذت بردن استاد معظمی رو از ارائه نجمه به راحتی متوجه شد

در مورد ازدواج جوان ها هم فعال و دلسوز  بودن هر چه از دستش بر میامد انجام میداد و نتیجه رو به خدا می سپرد من و ایشون چند مورد خواستگاری رو جور کردیم هر چند به نتیجه نرسید

به هر حال خیلی حیف شد که همچین دختری از این دنیا پر کشید امیدوارم همنشین حضرت زهرا سلام الله علیها باشن

خدا به همه ی ما صبر بده و نجمه ی عزیز رو غرق در رحمتش کنه
انشاالله

۰۲ آبان ۹۸ ، ۱۵:۱۴ ۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰

خاطرات یکی از اقوام شهیده مینا کرامتی راد، خانم مطهره املاکی

مینا جان دختر عمه بابام بود، همه خاطرهایی که از مینا جان دارم جز مهربونی و خوش رویی و خوش برخوردیش نیس .همیشه تبسم به لب داشت و با همه با مهربونی رفتار میکرد وقتی باهاش هم صحبت میشدی اون آرامشی که تو وجودش داشت، بهت انتقال پیدا میکرد و واقعا ارزشمند بود.  دوست داشت خانوادهای فامیل با هم ارتباط بیشتر داشته باشن از هم اگر دلگیری کدورتی دارن کنار بزارن و خودش هم سعی میکرد در این مواقع بین خانوادها صمیمت ایجاد کنه. در واقع بدون اغراق باید بگم فرشته زمینی بود که از کنار ما رفت روحش شاد یادش همیشه در قلبمون باقیست 💔😭
 نشد خواسته شو برآورده کنم قرار بود آخرین بار برام عکس از بچه گلش بفرسته ک طراحی کنم ولی متاسفانه خیلی زود آسمونی شدی میناااا جاااانم😭❤💔😭

۰۲ آبان ۹۸ ، ۱۴:۴۸ ۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰

خاطره از خانم سحر رفیع درباره شهیده نجمه هارونی

نجمه خیلی دختر خوبی بود
مادر من معلمش بود (خانم فریبا دباغی)
و خودم و خواهرم توی سرویس و مدرسه خیلی باهم حرف میزدیم
و ما واقعا ازش خوشمون میومد
وقتی شنیدم شهید شده بیشتراز اینکه براش ناراحت بشم خوشحال شدم
چون لیاقت شهادت رو داشت
خیلییی دختر خوبی بود
یک دختر معصومی که ته مینی بوس بود و همیشه یک دعا میخوند توی راه مدرسه منم از ان یاد گرفته بودم و دعا میخوندم
بیشتر زیارت عاشورا می خوند
هیچ وقت ازش کارهای زشت و زننده ندیدم و همیشه با فکر حرف میزد

دختر ساده ای که همه دوستش داشتند
با اینکه نجمه هم سن من نبود ولی بسیار خونگرم بود❤

نجمه اهل ورزش هم بود

خیلی دوستش داشتم تا اسمش رو شنیدم که شهید شده یاد ان چهره گرم و صورت نورانی و زیباش افتادم و پاک دلی که داشت

کلا میشه گفت یک انسان به معنای واقعی کلمه❤
روحشون شاد و یادشون گرامی

۰۲ آبان ۹۸ ، ۱۲:۲۲ ۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰

تسبیحی که نجمه جان هدیه گرفت

این پست اینستاگرامی نجمه است:

یکی از بهترین لذت های دنیا گرفتن هدیه ست
اونم از جدید الورود.... مرسده عزیزم از آشنایی و رفاقت باهات خیلی خیلی خیلی خوشحالم....
رفاقتمون پایداااار ....
ایشالا با همدیگه تا تهش بریم ...
بهشتی بشیم...

۰۱ آبان ۹۸ ، ۱۸:۴۵ ۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰

اولین پست اینستاگرامی شهیده نجمه هارونی

بسم الله الرحمن الرحیم
به عنوان اولین پست بعد از مدتها دور شدن از این فضا...
امیدوارم باز مجبور نشم برم ...
و امیدوار ترم اگر باز نیاز بود بدون تردید برم...
نکته ای که امشب به ذهنم میرسه :
مهم نیست چقدر زمین بخورم...
مهم اینه که از بچگی هر وقت زمین خوردم مامانم بهم گفتن بگو یا علی (ع)...
یا علی ...
من ایستادم... مهم نیست چقدر سخت باشه...
یا چقدر زمان ببره....
مهم اینه که...
من دوباره شروع کردم...
یا علی...

 

 

چند تا از نظرات نجمه زیر عکسش رو هم میذارم، تواضع و‌ محبت نجمه کاملا زبانزد بود

۰۱ آبان ۹۸ ، ۱۳:۳۲ ۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰

آخرین پست اینستاگرامی شهیده نجمه هارونی

صفحه اینستاگرام نجمه جانم بسته (private) هست، به خاطر همین هرکسی نمی تونه پست هاش رو ببینه، کلا نجمه ۸ تا پست اینستاگرامی داره، که همه اونها رو‌ ان شاالله در این مکان منتشر می کنم.

این اخرین پست اینستاگرامی نجمه هست:

بسم الله الرحمن الرحیم سلام دوستای گلم چند وقته میخوام این پست رو بذارم ، اما بدلایلی نذاشتم... امروز هم به دلایلی تصمیم گرفتم بالاخره این مطلب رو بنویسم #باشد_که_اثرگذار_باشد دوستان عزیزم ، زوج های قدیمی ، بچه دار ، زوج های تازه ، نامزد ها و حتی مجرد ها... میدونم که اینستاگرام شده یه وسیله برای به اشتراک گذاشتن لحظه لحظه زندگی ها ، استوری و لایو خودش نشون دهنده این مسئله هست ...
میدونم که متاسفانه شده اشپزخونه و میز ناهار خوری و محل نشون دادن هنر های مختلفتون میدونم که خیلیییی ذوق میکنید وقتی تولدتونه و همسرتون براتون تولد میگیره یا بیرون میبره یا هر شادی کوچیک و بزرگی دارید دلتون میخواد پستش کنید و به تبعش مجبورید کلللللی هزینه یا ناخوشی بوجود بیارید که عکساتون زشت نباشه ... #همه_اینارو_میدونم اما
شاید شما نمیدونید همین پست های کوچیک و بزرگ ، هنر نمایی ها ، عکس تولد ها و جشن ها و رستوران ها و.... چقققققدر ممکنه دل بشکنه ، چه زن هایی که از همسرشون دلسرد نشدن که چرا این مدلی تولد نگرفتن براشون چرا انقدر بیرون نمیبرن چرا فلان رستوران و فلان غذارو نمیخورن و.... ، و چه مرد هایی که شرمنده همسرشون شدن بخاطر این سبک اشتراک شما برعکسش چه مردایی که زنشون رو مقایسه نکردن ... دلسرد شدن که زن من فلان هنر رو بلد نیست فلان غذارو بلد نیست ، زنای مردم رو ببین ....
چه دختر پسر هایی که ممکنه مجرد باشن و در ارزوی داشتن همسر و با دیدن عکسا و استوری ها و عشق بازی های شما ( که مخصوص فضای خصوصی دو نفره ست ولی متاسفانه به اشتراک عموم گذاشته میشه ) دلشون بشکنه یا آه بکشن .... واقعا یه مسئله به این سادگی نیاز به گفتن داره؟! مراقب باشید گاهی یکی از همین آه ها ، زندگیتون رو زیر و رو میکنه ....
یکمم به دیگران فکر کنید انقدر درگیر #باتلاق اینستاگرام نشید ....
یه جوری زندگی کنید که پس فردا که مردید ملت نگن آخییییییش راحت شدیم ، روز قیامت نخواید پاسخ دلهای آه کشیده و زندگی های از هم پاشیده رو بدید....
#یه_جوری_زندگی_کن_که_خدا_عاشقت_بشه #اگر_خدا_عاشقت_بشه_خوب_توروخریداری_میکنه #اول_از_همه_هم_با_خودمم لطفا قبل از گذاشتن هر پست #اندکی_تفکر والسلام
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج

 

۰۱ آبان ۹۸ ، ۰۴:۴۸ ۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰